زنده باد شهرداری - برای شبهای ناامیدی در تهران پناهی هست
هوا که سرد میشود، دل آدمها هم یخ میزند و آن وقت مثل قصههای کودکان آدمها میمانند با قلبهای یخی... چند سال از آن روزها گذشت که بعضی کارتنخوابها در تهران زیر نگاههای یخزده عابران خود را در میان کارتنها مچاله میکردند و چند ساعت بعد به خواب سردی فرو میرفتند. حالا حال و هوای آنها که ماندهاند فرق کرده است. گرمخانه بهمن زمستانها حال و هوای دیگری دارد. اینجا هیچکس پشت در نمیماند. هر وقت که بیایید در باز است و این سرماست که پشت درمیماند. اینجا همه دردآشنا هستند.